حسی که حین سفرم به ایران داشتم .. مثل دیدن دوباره ی تعلق نداشتن بود... این بار از یک زاویه دیگر... تصور کنید وقتی که به رادیو گوش می دهید ... یک فرکانس را انتخاب کرده اید و تمام برنامه را روی آن موج می شنوید... انگاری وقتی که فرکانسی که مردم با هم صحبت می کردند در طول زمان تکامل یافته و حالا من با آن طول موج قدیمی صحبت می کنم و کسی حرفهای من را نمی فهمد و یا شاید هم جدی نمی گیرد... به یک پارازیت تبدیل شده ام که گاهی اوقات برای کسری از ثانیه برنامه رادیویی را مختل می کند و هیچ کس لحظه ی تآمل نمی کند که این پارازیت ممکن است کسی باشد که می خواهد با آدمهایی که قبل تر میانشان بوده ارتباط برقرار کند... حق با آنهاست این پارازیت برای مدت کوتاهی برای فرستادن امواج تلاش می کند و کسی صدایش را نمی شنود ...سر انجام خسته و دست از پا دراز تر به همان عصری که در آن به توقف رسیده بر می گردد که فرایند پوسیده شدن را ادامه دهد
Labels: شیشکی + پارازیت